خط تماس

نام کتاب: خط تماس

روایتی از: زندگی شهید کاظمی

نگارنده: محمدرضا بایرامی

انتشارات: شهید کاظمی

تعداد صفحات: ۲۵۲ صفحه

رده سنی: نوجوان به بالا

جملات برگزیده از کتاب: زمستان شروع شده بود و دسته های پرندگان مختلف ، به سوی هور و جزیره های ام الطویل و فیاض و دریاچه بوبیان و کانال ماهیگیری می رفتند. گروه های هفتی شان از بالای سر نیروهای آماده رزم می گذشت و می رفت تا در جای مناسبی بنشیند. دو جناح چپ و راست شان در نقطه ای به هم می رسید که شاید به آن هم می شد در نوع خود گفت خط تماس.

خلاصه موضوعی کتاب: خط تماس ، ماجرای شهادت حاج احمد کاظمی است که در میان آن خاطراتی از دوران جنگ نیز آورده شده است. از هواپیمایی که چرخ هایش باز نشد و دو موتورش هم از کار افتاد تا خاطرات هور و عملیات بدر و... البته کتاب ، در حقیقت داستان زندگی محمود ، مسئول دفتر سردار است که در کنار آن داستان شهید کاظمی نیز آمده است.

مرد

نام کتاب: مرد

روایتی از: زندگی جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان

نگارنده: داوود امیریان

انتشارات: سوره مهر

تعداد صفحات: ۱۸۴ صفحه

رده سنی: نوجوان به بالا

جملات برگزیده از کتاب: مرد به تندی جلو آمد. مشت راست رضا را فشرد و ضامن را از دست چپ او بیرون کشید و در سوراخ نارنجک فرو کرد. از بازوان رضا گرفت و او را بالا کشید. رضا به مرد نگاه کرد. به چشمان سیاه و بینی عقابی اش. گفت:" دیر رسیدی."

خلاصه موضوعی کتاب: مرد ، روایتی از زندگی سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان است. کتاب ، در حقیقت ماجرای زندگی «سید رضا هاشمی» می باشد که همیشه در کنار احمد بوده است. از بیمارستان مریوان و تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) در دو کوهه تا رفتن به سوریه و لبنان و... نحوه نگارش کتاب به نحوی است که خواننده را جذب کتاب میکند و بسیار جذاب است.

جام جهانی در جوادیه

نام کتاب: جام جهانی در جوادیه

نگارنده: داوود امیریان

انتشارات: قدیانی

تعداد صفحات: ۲۷۱ صفحه

جملات برگزیده از کتاب: سالن لبریز از جمعیت بود. صدا به صدا نمی رسید. صدای سنج و دهل و فریاد ایران ایران از هر گوشه به گوش می رسید. آقای هیوارد لبخند زد و گفت:" من همیشه فکر می کردم سر و صدای هیچ ورزشگاهی به ورزشگاه اولترافورد نمی رسد. اما مثل اینکه اشتباه می کردم."

خلاصه موضوعی کتاب: آلکس هیوارد ، فرزند سفیر کانادا در تهران است. سیاوش یکی از بچه های محله جوادیه که دست بر قضا ، زبان انگلیسی‌اش خوب است به آلکس فارسی یاد می دهد. آلکس ، ماجرای یک دوره مسابقه فوتبال را در جوادیه از زبان سیاوش می شنود و یک تیم از بچه های کانادایی را برای مسابقه معرفی می کند ؛ اما کار به همین جا ختم نمی شود... تیم هایی از کشورهای دیگر هم از راه می رسند ؛ اسپانیا ، ایتالیا ، ژاپن ، چین ، سوئیس ، آرژانتین ، برزیل و... از عرب های کوچه مروی و بچه های کارگر افغانی نیز تیم معرفی می شوند و به تدریج یک جام جهانی کوچک در جوادیه پا می گیرد.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب آن بیست و سه نفر

در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته‌ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین‌کام شدم و لحظه‌ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده‌ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه‌ی این زیبائیها، پرداخته‌ی سرپنجه‌ی معجزه‌گر اوست درود میفرستم و جبهه‌ی سپاس بر خاک میسایم.
یک بار دیگر کرمان را از دریچه‌ی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته‌ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.
۹۴/۱/۵

 

آن بیست و سه نفر

نام کتاب: آن بیست و سه نفر

خاطرات: احمد یوسف زاده

نگارنده: احمد یوسف زاده

انتشارات: سوره مهر

تعداد صفحات: ۴۰۸ صفحه

رده سنی: نوجوان به بالا

جملات برگزیده از کتاب: هرچه به پایان هشدار ابو وقاص نزدیکتر می شدیم ضربان قلب هایمان بالاتر می رفت. نیم ساعت تمام شد. در باز شد. ابو وقاص آمد داخل. نگاهی کرد به ظرف دست نخورده صبحانه و به چهره یکایک ما. پک محکمی زد و سیگارش را انداخت روی پتو و با پا لهش کرد و گفت:"نمی خورید؟" گفتیم:"نه."

خلاصه موضوعی کتاب: آن بیست و سه نفر ، خاطرات کسی است که از اوایل جنگ ، اسیر شده و زندانهایی همچون استخبارات ، رمادی و... را گذرانده است. او به همراه بیست و دو نفر دیگر که جمعا بیست و سه نفر می شدند ، به دیدار صدام در کاخش هم رفته بودند ؛ به خاطر سن کمشان. آنها سختی های زیادی را در طول این اسارت متحمل شدند که در کتاب آن بیست و سه نفر آمده است.

خط مقدم

نام کتاب: خط مقدم

روایتی از: تشکیل یگان موشکی ایران ، با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم

نگارنده: فائضه غفار حدادی

انتشارات: شهید کاظمی

تعداد صفحات: ۵۲۸ صفحه

رده سنی: نوجوان به بالا

جملات برگزیده از کتاب: حسن آقا آمد کنار موشکی که عمود شده بود. ببالی رویش را آن قدر پر کرده بود که جای خالی نمانده بود: " الموت لصدام ، الموت لامریکا ، الموت لاسرائیل ، و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی." دست هایش را دور موشک حلقه کرد و صورتش را چسباند به سردی موشک. _ خدایا تو شاهدی که ما نمی خواهیم مردم عراق رو بکشیم. ما می خواهیم شقی ترین مردی رو که روی زمین تو می شناسیم رو از بین ببریم. خودت این موشک رو توی فرق سر صدّام بزن.

خلاصه موضوعی کتاب: خط مقدم ، کتابی است که در آن داستان زندگی حسن طهرانی مقدم آمده است و در کنار آن ، ماجرای تشکیل یگان موشکی ایران نیز هست. از زمانی که یگان موشکی فقط ۱۵ عضو داشت تا زمانی که با مشقت و منت به سوریه رفته و آنجا آموزش موشک اسکادبی را دیده بودند. از زمانی که فقط نصف یک پادگان برای کل یگان موشکی ایران بود تا زمانی که خودشان بدون لیبیایی ها موشک ها را می فرستادند.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب گلستان یازدهم

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلیٰ به عزّت رسید .. هنیئاً له.
راوی -شریک زندگی کوتاه او- نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانه‌ی خود بروشنی نشان داده است.
در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به این همه، جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسنده‌ی کتاب.

۹۵/۱۰/۲۱

 

گلستان یازدهم

 

نام کتاب: گلستان یازدهم

خاطرات: زهرا پناهی روا ، همسر سردار شهید علی چیت سازیان

نگارنده: بهناز ضرابی زاده

انتشارات: سوره مهر

تعداد صفحات: ۳۱۶ صفحه

رده سنی: بزرگسال

جملات برگزیده از کتاب: ظرفها را خشک کردم و توی کابینت ها چیدم. خوابم نمی آمد. نمی خواستم بخوابم. تند تند به ساعت توی آشپزخانه نگاه می کردم و دلهره ام بیشتر می شد. چادرم را پوشیدم. رفتم و ایستادم روی تراس. باد وحشی و تندی می وزید. چراغ های خانه های دور و بر خاموش بود. فکر کردم خوش به حال آنهایی که آسوده خوابیده اند. هوا سرد بود ، خیلی سرد. نتوانستم طاقت بیاورم ، آمدم داخل. توی آشپزخانه ، هال ،پذیرایی قدم می زدم و نمی دانستم باید چه کار کنم. برگشتم توی اتاق ، نشستم بالای سرش. چراغ خاموش بود و اتاق تاریک. همین که می دانستم توی آن اتاق است و دارد نفس می کشد برایم کافی بود. آرام شدم. دلم می خواست در آن حالت زمان متوقف بماند و هرگز جلو نرود. هرگز... اما عقربه های ساعت با من سر لج داشتند. از همیشه تند تر می چرخیدند ، می چرخیدند و می چرخیدند. ساعت شد دو و ربع. دست روی شانه هایش گذاشتم و آرام شانه هایش را تکان دادم و گفتم: "علی ، علی آقا جان بیدار شو."

خلاصه موضوعی کتاب: گلستان یازدهم ، کتاب خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان است. از علاقه او به کمک به انقلاب و اسلام تا دلتنگی های او در فراق همسر. از زندگی با علی در اهواز تا به دنیا آوردن بچه اش ، بدون علی در همدان. از مجروحیت های مکرر علی تا شهادت او در راه خدا. از راهکار اشک و گریه تا سخنرانی او در مراسم تشییع جنازه علی. در میان خاطراتش ، خاطرات زندگی مشترکش با علی چیت سازیان نیز آمده است.

 

تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب لشکر خوبان

«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
ـ این نیز بخشی از آن تصویر عظیم و باشکوهی است که ما همواره آن را از دور دیده و تحسین کرده و بزرگ شمرده‌ایم؛بی‌آن‌که از ریزه‌کاری‌ها و نقش‌های معجز‌آسای تشکیل‌دهنده‌ی آن و رنگ‌آمیزی‌های بی‌نظیر جزء‌جزء آن به‌درستی خبر داشته باشیم. این کتاب شرح این ریزه‌کاری‌های حیرت‌انگیز در بخشی از این تابلوی ماندگار و تاریخی است. آن‌چه درباره‌ی عملیات بدر و والفجر ۸ و کربلای ۵ و کربلای ۴ و بیت‌المقدس ۲ و ۳ در این کتاب آمده، از بخش‌های برجسته‌تر آن است. همچنین مجاهدت‌ها در کوه‌های غرب؛ در ماووت و گرده‌رش و قامیش و دیگر آن بلندی‌های سخت، و نیز آن‌چه به یگان‌ها و دسته‌جات اطلاعات و غواص مربوط می‌شود و نیز بخش‌های دیگری از آن، درخور آن است که در شکل فیلم و رمان عرضه شود.
فروردین ۹۲»

لشکر خوبان

نام کتاب: لشکر خوبان

خاطرات: مهدیقلی رضایی

نگارنده: معصومه سپهری

انتشارات: سوره مهر

تعداد صفحات: ۸۰۸ صفحه

رده سنی: نوجوان به بالا

جملات برگزیده از کتاب: جهان سیاه شد. چیزی نمی دیدم. خاک سرد بود ؛ ولی هنوز داشتم می شنیدم و حس می کردم. زمین می لرزید و بچه ها همدیگر و مرا صدا می زدند. ناگهان سکوت شد. خودم را تنهای تنها در جای کاملاً تاریکی احساس می کردم ؛ جایی که نه صدا داشت ، نه نور ، نه انفجار ، نه پدافند ، نه هواپیما و نه... یک محیط بسته بود که فشارم می داد. دنبال روشنی بودم:" یعنی مرده ام؟! پس چرا همه جا تاریکه... مگه شهید به روشنایی نمی رسه؟" منتظر کسی بودم که فکر می کردم به زودی خواهد آمد و مژده خواهد داد و مرا با خود خواهد برد. به آنچه از احادیث خوانده و فهمیده بودم ، فکر می کردم. هیچ وقت به آن شدت منتظر و مشتاق یک ذره نور نبودم. در آن حال تنهایی و بیخودی ، دستی را روی دستم حس کردم. دست نوازشم می کرد و تکانم می داد. به تدریج صدا هایی هم وارد جهان سیاه شده بود ؛ صداهای عجیب و غریب ، کلفت و بلند که گاه شبیه گریه بود. سعی کردم دستی را که دستم را در خود داشت ، فشار بدهم.

خلاصه موضوعی کتاب: لشکر خوبان ، داستان مردی است که از سال ۶۰ در جبهه و در لشکر عاشورا بوده و چندین بار مجروح شده است. این دلاور مرد در عملیات هایی نظیر بدر ، فتح المبین ، مسلم بن عقیل ، والفجر مقدماتی و ۱ و ۸ ، کربلای ۴ و ۵ ، بیت المقدس ۲ و ۳ و مرصاد حضور داشت. او قهرمان غواصی در آبهای اروند و کارون بود. همچنین از نیرو های زبده اطلاعاتی لشکر عاشورا بود که چند راهکار مهم و حیاتی را کشف کرد. او پس از سال های جنگ ، دردها و رنج های زیادی کشیده و می کشد و هنوز در آرزوی شهادت می سوزد.